۱۳۹۲ اردیبهشت ۸, یکشنبه

هیچ رئیس جمهوری برای ملت ایران، خاتمی نخواهد شد!

سید محمد خاتمی


[برای مرور اخبار و یادداشت ها در صفحه گسترش آگاهی فیسبوک عضو شوید]


متن یادداشت:


توضیح :این نوشتار هشت سال قبل نخستین بار به عنوان سرمقاله بازتاب در آخرین روزهای حضور سیدمحمد خاتمی بعنوان رییس جمهور ایران منتشر گردید و اکنون پس از هشت سال بدون کوچکترین تغییری منتشر می گردد.

*فواد صادقی 

روزهای واپسین ریاست جمهوری خاتمی و لزوم تحلیلی واقع بینانه و تقدیر از تلاش های طاقت فرسای این چهره ماندگار ایران زمین، آنچنان اهمیتی دارد که مرا وادار می کند، برخلاف رویه یک سال اخیر، سکوت قلم را شکسته «برای خاتمی» بنویسم؛ نوشته ای که اگر خاتمی همچنان صاحب و بر مصدر قدرت بود و اگر این گونه به وی جفا نمی شد، به خود اجازه تحریر و انتشارش را نمی دادم و تنها اکنون که زمان «خاتمه خاتمی» یا به عبارتی دقیق تر، «خاتمه قدرت خاتمی» است، می توان با وجدانی آسوده از آن سخن گفت. 

1ـ نخست، از «آغاز خاتمی» وارد می شوم. بی تردید، یکی از زمینه های رجوع توده وار و عمومی جامعه ایران به خاتمی در دوم خرداد، شباهت ها و نوعی ارتباط مفهومی بود که افکار عمومی از شخصیت و منش وی با «سیره نبوی» استنباط می کرد. 

نام سه کلمه ای «سیدمحمد خاتمی» که هر سه واژه آن با پیامبر اسلام(ص) گره خورده بود و از سیادت و انتساب نسبی وی به خاندان پیامبر تا همنامی با رسول اکرم(ص) و به عاریت گرفتن عنوان خانوادگی خاتمی از لقب «خاتم الانبیاء» به همراه قراین دیگر از رفتار وی، چون تأکید بر تسامح و تساهل که اشاره به «شریعت سهله و سمحه» داشت، محوریت دوستی و مهربانی و عطوفت با همگان که متأثر از جلوه «رحمةللعالمین» پیامبر است، نشانه هایی بود که باعث شد، جامعه ی اکثراً متدین و سنتی ایران، در چهره خاتمی شباهت بیشتری به پیامبر اکرم(ص) نسبت به دیگر روحانیون احساس کنند، جالب آنجاست که پس از ریاست جمهوری خاتمی، برداشت جهان نیز از خاتمی در همین راستا شکل گرفت و وی که یک روحانی شیعه و متعلق به اقلیت جهان اسلام بود، به عنوان سمبل و نماد اسلام و پیامبر اکرم(ص) در عرصه بین المللی مطرح شد. 

بنابراین، باید تحلیل و ارزیابی از نقش آفرینی و عملکرد خاتمی در هشت سال مدیریت کشور را در چهارچوب «سیره نبوی» مورد توجه قرار دهیم و از تطبیق نقاط قدرت و ضعف شخصیت و عملکرد وی در این گفتمان، معیارهای قضاوت درباره خاتمی را به دست آوریم، در حالی که رویکرد و مشی عمده منتقدان خاتمی به وی، در چهارچوب تفاوت های رفتاری خاتمی با سیره علوی تمرکز داشت. 

گرچه در این فرصت مجال آن نیست که تفاوت های سیره حکومتی نبوی با سیره علوی حکومت که ریشه در تفاوت های زمان و جامعه تحت اداره آن دو بزرگوار در زمان مسئولیت پیامبر(ص) و علی (ع) دارد، مورد تأمل قرار گیرد، اما توجه به این نکته لازم است که شرایط ظهور خاتمی، یعنی فضای حاکم بر کشور پیش از دوم خرداد که افراط گری، کج روی و رویکرد ناصحیح به مفاهیم دینی باعث شده بود تا جامعه در آستانه یک انفجار قرار گیرد، رجوع به سیره نبوی، گشایش و همگرایی با عموم جامعه و تمامی اقشار را اقتضا می کرد و دست تقدیر، خاتمی را برای بر عهده گرفتن مسئولیت در این شرایط سخت برگزید که اتفاقا بیشترین قرابت و نزدیکی با سیره نبوی را در شخصیت، چهره و منش خود داشت. 
به هر تقدیر، خاتمی برای جامعه ایران موهبتی کم نظیر بود که به تعبیر رهبر انقلاب در «حماسه دوم خرداد» به ایرانیان هدیه شد. 

2ـ خاتمی، رئیس جمهوری غیرمتعارف بود و این غیرمتعارف بودن، نه تنها مختص به ایران بود که سرزمین «خرق عادت» و شگفتی هاست، بلکه با عرف جهانی نیز سازگاری نداشت. 
عهده داری مسئولیت و سکانداری سیاست و اقتصاد کشور حادثه خیز و پیچیده ای، چون ایران برای شخصی که نه سیاست (نه به مفهوم علمی که در این موضوع صاحب آثاری نیز هست بلکه به معنای تجربی و اجتماعی) می داند و نه از اقتصاد سررشته چندانی دارد، نه تنها یک خلاف عادت بلکه از دیدگاه بسیاری از نخبگان، بحران زاست. 

اما خاتمی به خوبی دریافته بود که مردم به خاطر همین ویژگی ها، وی را برگزیده اند؛ چراکه در مقایسه با رقبایش که سمبل سیاست ورزی و پیچیدگی های اطلاعاتی و امنیتی بودند، او شخصیتی بسیط، ساده و شفاف داشت. 
خاتمی از طبقه روشنفکران بود، اما نه روشنفکرانی که از عمق مفاهیم پیچیده فلسفی و تمدن غربی و با زبانی غیرقابل فهم برای عموم جامعه سخن گویند، بلکه روشنفکری که از دل سنت ها برخاسته و با زبان و ادبیات این مردم، با آنان سخن می گفت و به همین خاطر، بسیاری از روشنفکران از تشبیه جامعه مدنی به «مدینةالنبی» از سوی خاتمی برآشفتند، همانگونه که بسیاری از اقتصاددانان از تصریح وی بر این که از پیچیدگی های اقتصاد و آمار چیزی نمی داند، گلایه کردند و آن را نقطه ضعف بزرگی برای وی می شمردند، اما خاتمی نشان داد آنگونه که می داند، می تواند و مردم از او انتظار دارند، به دنبال ایفای مسئولیت است و همانگونه هم ماند و به این دلیل حتی در شرایطی که بسیاری از ایده ها و شعارهای خاتمی در سیاست و اقتصاد مانند «طرح ساماندهی اقتصاد کشور» عملی نشد، مردم در آن کوتاهی، نقض عهد و فریبکاری نیافتند، بلکه این عملی نشدن را ناشی از کوتاهی و ناهمراهی یاران خاتمی و دیگر صاحبان قدرت دانستند و به همین دلیل در دور دوم مسئولیت خاتمی، آرای وی در میان شرکت کنندگان در انتخابات، نه تنها دچار افت منطقی دو رئیس جمهور قبلی نشد، بلکه رشدی 10 درصدی نسبت به کل آرا داشت. 

بدین سان، خاتمی در طول هشت سال مسئولیت خود، نه تنها شخصیت و ماهیت خود را تغییر نداد، بلکه با اصرار بر خصوصیاتش شیوه و سبک جدیدی را از سیاست ورزی در ایران و جهان بر جای گذاشت، سبکی که به جای تکیه بر پیچیدگی ها، بر سادگی ها تأکید دارد و شفافیت و صداقت را که با ریشه های سیاست ورزی مرسوم تناقض دارد، نهادینه می کند. 

3ـ خاتمی در ایران به سمبلی برای سلامت تبدیل شد، شائبه فساد مالی که جامعه ایران برای هر صاحب قدرتی اگرچه در مدت و مسئولیتی پایین تصویر می کند، درباره خاتمی حتی پس از عهده داری بالاترین مسئولیت اجرایی کشور آن هم به مدت هشت سال به وجود نیامد. چراکه وی دخالت در اقتصاد و سیاست را برای بستگانش مجاز ندانست و اگرچه برخی از نزدیکان وی به فعالیت های حزبی روی آوردند، هیچ گاه از حمایت وی برخوردار نشدند و حتی حذف ناگهانی آنان از عرصه سیاست نیز حتی بیش از ردصلاحیت سایر کاندیداها بر خاتمی گران نیامد. 

وی راه ورود به عرصه های اقتصادی را نیز بر بستگانش بست و حتی فعالیت اقتصادی پیشین برخی از نزدیکانش را به فعالیت ستادی تبدیل کرد و این همه حکایت از آن داشت که برخورداری مسئولان از تصویری سالم در میان مردم، نیازمند تلاش، دقت و وسعت نگاه مسئولان است. 

4ـ خاتمی، وفادار بود و این وفاداری را مردم با تمام وجود لمس کردند، اگر یک دهه قبل از به قدرت رسیدن خاتمی، امام خمینی(ره) از وی با تعبیر «فرزند امین و فاضل و باتقوا و متعهدم» نام برده بود، وی با تمام توان سعی کرد به پدر معنوی خود وفادار باشد و در اوج تفوق اصلاح طلبان و به رغم تمامی مخالف سازی های این جبهه، از دو اصل بنیادین اندیشه امام(ره) یعنی «ولایت فقیه» و عنصر «مصلحت» با تمام توان دفاع کرد. خاتمی به دوستان خویش هم وفادار ماند، اگرچه هزینه ای که برای این وفاداری پرداخت، بسیار سنگین بود. 

واقعیت آن است که حملات دشمنان، مخالفان و منتقدان خاتمی، اگرچه با شدت و حدت فراوانی همراه بود، اما در نهایت به سود وی تمام شد و بر دامنه محبوبیت و نفوذ او افزود، اما عملکرد غلط، سوءاستفاده و فرصت طلبی برخی از دوستان و اطرافیان خاتمی، هزینه ها و فشارهای سنگینی را به وی تحمیل کرد و گرچه اعلام بیزاری و انتقاد علنی به این گروه می توانست منافع فراوانی را برای شخص وی به ارمغان آورد، اما خاتمی این اقدام را ناجوانمردانه می دانست و به انتقادات و نصایح غیرعلنی به یاران ناهمراه و اطرافیان فرصت طلب خود اکتفا کرد. 

5ـ خاتمی، مظلوم بود و این مظلومیت که قبل از آمدنش آغاز شده بود، در رفتنش هم نمودار است. بیشترین تخریب ها، تهمت ها و توهین ها به خاتمی، از ماه ها پیش از دوم خرداد آغاز شد و تاکنون هم ادامه دارد و برخلاف دیگر اشخاص که نیروهای ضدانقلاب و ضددین و یا حداکثر نیروهای تندرو و خام متدین، پرچم دار تخریب آنان بودند، طیف قابل توجهی از روحانیون و متنفذان جامعه، در کنار دیگر مخالفان وی از اپوزیسیون نظام تا نیروهای رادیکال و سکولار مذهبی، حملات به خاتمی را تأیید کرده و می کنند که این حملات و تخریب ها، مردم ایران را که از نظر عاطفی، حساس و تأثیرپذیر هستند، به دفاع از مظلوم واداشت. 
خاتمی اگرچه در هنگامه نفس گیر سیاست، آبروی خود را در آتشکده تخریب ها و توهین ها و قربانی کرد، اما اراده الهی در این مهلکه نه تنها برای وی، بلکه برای جامعه ایران، آبرو آفرید. 

6ـ خاتمی، محبوب بود و این محبوبیت، نه تنها میان هواداران وی، بلکه در بین منتقدان و مخالفان و حتی در میان سران و افکار عمومی جهان نیز غیرقابل انکار است. 
صاحب این قلم، همانند دیگر کسانی که نام خاتمی را در برگه های رأی خود ننوشته بودند، از این که شخصیتی مانند او به عنوان رئیس جمهور و سمبل ایران در سطح جهان مطرح گردیده است، سربلند و شادمان هستند. هیچ کس نمی تواند ارتقا و درخشش نام ایران در عرصه جهان را در دوره خاتمی انکار کند و اگر نبود ضعف، کاستی و ناهمراهی دستگاه دیپلماسی کشور، نقاط منحصر به فرد و برجسته خاتمی می توانست دستاوردهایی به مراتب بیشتر از وضعیت موجود را برای ایران به همراه بیاورد. 

7ـ خاتمی معصوم نبود؛ اما برخلاف دیگر سیاستمداران که پذیرش و اعتراف به اشتباه را نوعی شکست و سقوط می دانند، خاتمی رفتار خلاف آن را زیر پاگذاشتن صداقت می دانست و به همین خاطر در موارد متعددی، اشتباهات، ضعف ها و کاستی های خود را با مردم در میان گذاشت و از آنان صمیمانه عذرخواهی کرد و این رویه نه تنها موجب تزلزل و سقوط جایگاه اجتماعی او نشد، بلکه محبوبیت و اعتماد عمومی به وی را افزایش داد. 
خاتمی همان گونه که از نفی تقدس و قدسیت مسئولان و سیاستمداران و آسمانی نکردن و غیرقابل نقد جلوه دادن آنان سخن می گفت؛ خود نیز نمونه ای عینی از سیاستمداران زمینی شد و نه تنها تصدیق اشتباه و عذرخواهی را ننگ ندانست، بلکه داوطلبانه در میان تنور داغ انتقاد که پیش از او، افروختن آن در حوزه ریاست جمهوری غیرقابل تصور بود، رفت. 

انتقادات مشفقانه و منصفانه را پذیرفت و از بی انصافی ها، سیاه نمایی ها و توهین ها برنیفروخت، از کسی شکایت نکرد و منتقدانش را از خود نراند. اگر در عصبانیت سخن تندی گفت، در آرامش آن را جبران کرد و اگر از کسی یا سخنی مکدر شد، کینه ای به دل نگرفت. به دفعات بی شمار در برابر پرسش ها و انتقادات قرار گرفت، اما فشار کاری، کم حوصلگی و ناراحتی خود را به رسانه ها و افکار عمومی منتقل نکرد. 

8ـ خاتمی محترم ماند؛ ویژگی قدرت حکومتی و اقتدار دولتی، آن است که با پایان یافتن آن، احترام و منزلت از صاحبان منصب زایل می شود، اما خاتمی طوری آمد و رفت که اگرچه در زمان آمدنش بیشتر مردم ایران و جهان وی را نمی شناختند و برای او احترام خاصی قایل نبودند، اما هنگام رفتنش از وی به نیکی و بزرگی یاد می کنند و هم اکنون نیز یکی از محبوب ترین شخصیت های ایران، جهان اسلام و عرصه بین الملل است و این سرمایه گرانبها و بی نظیری برای ایرانیان است که هیچ کس به اندازه شخص خاتمی در حفظ و استفاده از آن نمی تواند مؤثر باشد. 

خاتمی باید همان گونه که بود، بماند و نه در دامن افراطیون و اپوزیسیون فرو افتد و نه اجازه مصادره شدن خود را به محافظه کاران بدهد، خاتمی باید بداند 42 میلیون رأیی که مردم به وی دادند، تکرارناشدنی است و در یک کلام: «هیچ کس برای ملت ایران خاتمی نخواهد شد». 


پایان یادداشت.
نقل از Baztab Emrooz و فواد صادقی



گسترش آگاهی راه رسیدن به ایرانی یکپارچه، آباد، آزاد و سرشار از عدالت
[لطفا منتشر نمایید]



----------------------------------------------------------------------------------------- 



۱۳۹۲ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

مردی که از جنس مردم نبود

محمود احمدی نژاد

[برای مرور اخبار و یادداشت ها در صفحه گسترش آگاهی عضو شوید]


متن یادداشت:

سخنرانی های سمنان و خوزستانت و اصفهانت را که دیدم، تصویرت سرشار از "ترس" بود. نه تنها ترس از دست دادن قدرت و ثروت بلکه یک ترس شخصی که تک تک سلولهایت به آن گواهی میدادند. حرکت دستها و لحن گفتار و عربده هایت معنایی جز ترس برایم نداشت. تهدیدهایت همه اعتراف به ترس بود. یاد روزهاییت بخیر که حرکات چشم و ابرویت نشانه های "دورغ" بود ...یادشان بخیر مباد!

دلم سوخت! تو بازنده خوبی هم نیستی . حتی دلم برای تنهایی تو هم سوخت! هوس کردم برای یکبار بگویمت که اگرکمی از جنس مردم بودی، اینک این همه تنها نبودی! خاتمی را ببین که پس از هشت سال، "تردیدش برای آمدن"، به همه ی آمدن ها و کاندیداها و ستادها و رسانه های آنها می چربد، بلکه در خاطر ایرانیان و قلب مردمانش جایی برای مرادها و مریدان دیروز و امروزت باقی نگذاشته است.

راستی دلت نمی سوزد ؟ فکرش را بکن ، چند روز دیگر که عنوان ات را از تو بگیرند، امضا بودجه ات را که نداشته باشی، چند نفر برای دوست داشتن و احترام، دورت را خواهند گرفت و با تو خواهند بود؟ چند نفر را داری که تنهایی ترسناکت را با آنها تقسیم می کنی؟ 

هشت سال گذشت. برای تو چه زود گذشت و برای ما چه سخت! کاش در این هشت سال دست کم چیزی برای گفتن داشتی که اگر "چیزی" بود، بگم بگمی وجود نداشت. 

خودت را خسته نکن! گلویت را پاره نکن! سفرهای دم مرگ راتعطیل کن! قهرمان بازی در نیاور! تو خاطره هم نخواهی شد! تمثیلی خواهی شد تلخ:از دروغ و بلوف و اینک ترس .. 

نامت را نمی آورم، باشد که فراموشش کنم با همه تلخی ها و هزینه ها و سیاه روزی هایی که برای مردمان سرزمینم به ارمغان آوردی ! باشد که لحظه ای غم بی احترامی یک ملت را در نگاه جهانیان از یاد ببرم. باشد که دمی فراموش کنم اینهمه جوان بیکار و معتاد را، اینهمه اختلاس را، اینهمه کارخانه تعطیل شده را، این همه تحصیل کرده فراری و اینهمه روشنفکر در غربت و اینهمه زندانی بی گناه و اینهمه مدیر خانه نشین را ! و...اینهمه همه دروغ را و اینهمه دروغ را و اینهمه دروغ را... 

اما، نه! "تو" نباید فراموش شوی. باید در یادها باشی و بمانی تا عبرت دیگران شوی! عبرت یکایک کسانی باشی که نامت را بر روی برگه های رای نوشتند؛ عبرت همه ی ناکسانی که نامت را بی برگه های رای خواندند ..عبرت همانی شوی که نظرت را در سیاست خارجی و عدالت اجتماعی به خویش نزدیکتر دانست.عبرت همه ی گندم نماهای جو فروش و عوام فریب های مردم فروش ! عبرت خیل کسانی شوی که به پوشیدن عبای گشادت طمع کرده اند و... حتی عبرت آنهایی که عبای تنگ شده ریاست جمهوری را به اکراه و اجبار باید از نو بدوزندو اعتبار ببخشند.

باری... تنها ثمره ی هشت سال شنیدن نام نامحمود و کلام نامربوط تو همین عبرت هاست؛ باشد که تکرار نشوی! 

تو که از جنس مردم نبودی ... بدرود ...

بالا رفتی دوغ بود ... قصه ی تو دروغ بود
پایین آمدی ماست بود...قصه ی ما راست بود 


پایان یادداشت.
نقل از RaheSabz و سارا زرتشت


پایان یادداشت.

گسترش آگاهی راه رسیدن به ایرانی یکپارچه، آباد، آزاد و سرشار از عدالت
[لطفا منتشر نمایید]


----------------------------------------------------------------------------------------- 





۱۳۹۲ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

مرد بصیرت یا بنده قدرت/ بازخوانی اظهارات مصباح یزدی

محمد تقی مصباح یزدی


[برای مرور اخبار و یادداشت ها در صفحه گسترش آگاهی عضو شوید]


متن یادداشت:















1- ارتباط نزدیک مصباح یزدی با رهبری

بدون شک محمد تقی مصباح یزدی یکی از تاثیر گذارترین و با نفوذترین روحانیون نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی ایران است. "موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی" که زیر نظر او اداره می گردد از معدود نهادهایی است که بودجه سنگین آن به صورت مستقیم از طریق رهبری تامین می گردد. روابط نزدیک رهبری و مصباح یزدی در اظهار نظرش در بازدیدی که بهمن ماه 89 در منزل مصباح یزدی صورت گرفت قابل مشاهده است.

اظهارات سید علی خامنه ای در مورد مصباح یزدی بهمن ماه 89: اینجا

بنده هم به سهم خودم قدر آقاي مصباح را مي‌دانم. واقعا مي‌دانم كه ايشان در كشور و براي اسلام چه وزنه‌اي هستند و حقا و انصافا ما امروز نظير ايشان را – حالا به اين تعبير بگوييم – خيلي نادر نظير آقاي مصباح ممكن است وجود داشته باشد با اين وزانت علمي و عمق علمي و احاطه و وسعت و با اين آگاهي و بينش و صفا.
اين سه جهت در ايشان جمع است؛ هم علم، هم بصيرت به معناي حقيقي كلمه و هم صفا. اين سه تا با هم در وجود ايشان خيلي ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ايشان را براي ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ايشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از بركات ايشان استفاده نمايند. خداوند كسان ايشان را، آقازاده‌هاي ايشان، همسر محترم، عروس‌ها و دامادها همه را مشمول لطف و هدايت خودش قرار دهد.
دیدار رهبری از منزل مصباح یزدی

همزمان با تاییدات رهبری، حمایت نهاد های امنیتی نظامی و رسانه ای از او نشان از قدرت گرفتن بیش از پیش او در عرصه سیاسی کشور دارد. تا جایی که حجت الاسلام مصباح یزدی سالهای نه چندان دور امروز در رسانه های وابسته به حکومت علامه مصباح یزدی لقب گرفته است. سخنرانی های متعدد او در جمع نیروهای نظامی و شبه نظامی، رابطه نزدیک او و این نهاد ها را نشان می دهد.

2- بصیرت مصباح یزدی در قبال احمدی نژاد

بازخوانی اظهارات مصباح یزدی در مورد احمدی نژاد و دولت او بسیار جالب است. در مرداد سال 88 و بعد از کودتای انتخاباتی اوج حمایت های مصباح یزذی از احمدی نژاد صورت پذیرفت. تا جایی که اظهارات بی سابقه او در مورد اطاعت از رئیس جمهور منتشر شد. 


حمایت های مصباح یزذی از احمدی نژاد


مصباح یزدی: اطاعت از رئیس جمهور، اطاعت از خداست (اینجا)- مرداد 88

اظهارات او با تحسین های زیادی از سوی نهاد های امنیتی و نظامی همچون سپاه و بسیج همراه شد و از این اظهارات با نام "بصیرت مصباح" یاد شد. و در اظهارات سید علی خامنه ای در دیدار بهمن ماه 89 با عنوان "بصیرت به معنای حقیقی کلمه" به آن اشاره شد. البته بصیرت ادعایی دیری نپایید و درگیری با احمدی نژاد باعث تغییر شدید دیدگاه او شد.



مصباح یزدی: شخص مسئله دار احمدی نژاد را سحر کرده است.(اینجا)- اردیبهشت 90

استفاده مصباح یزدی از واژه ای چون "سحر" شاید شیوه ای برای پنهان نمودن اشتباه در حمایت قاطع از احمدی نژادی بود که روزگاری حمایت از او و دولتش "بصیرت به معنای حقیقی کلمه" از سوی رهبر نامیده می شد. اظهارات مصباح یزدی در واکنش به مطرح شدن مکتب ایرانی از سوی احمدی نژاد بسیار شدید بود. تا جایی که پایگاه شیعه آنلاین از این سخنرانی با عنوان زیر یاد کرد.


حمله شدید آیت الله مصباح یزدی به احمدی نژاد (اینجا)- اسفند 91


به نظر می رسد با فاصله گرفتن احمدی نژاد از قدرت، بصیرت ادعایی مصباح یزدی به سمت ادبیات دیگری میل می کند که در ادبیات عامه از آن با عنوان "حزب باد" یاد می کنند.

3- بصیرت مصباح یزدی در قبال رهبری

استفاده از تعابیر عجیب برای توصیف مقام رهبر جمهوری اسلامی همواره از شاخصه های سخنرانی های مصباح یزدی است.


بوسه مصباح یزدی بر پای رهبری- فیلم کامل اینجا


«اختیارات ولی فقیه فراتر از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است.»
مصباح یزدی، محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ج ۱، ص ۵۸ 
اظهاراتی که حق مردم در انتخاب سرنوشت خود را نیز زیر سوال می برد.

«مردم هیچ مشروعیتی به حکومت فقیه نمی دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می شو/ با این تحلیل، انتخابات زمینه ای برای کشف رهبری می شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.»
مصباح‌یزدی، محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ج ۱، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۲۵

یکی از نشانه‌های رضایت آن حضرت (مهدی) رضایت نایب او یعنی رهبری است.
در دیدار دانش‌آموختگان طرح ولایت، خرداد ۱۳۸۹

در یکی از بی سابقه ترین اظهار نظرها در مورد ولایت فقیه که در سخنرانی ای در فروردین 92 در موسسه تحت امرش ایراد شد، او مخالفت با ولایت فقیه را در حد شرک بالله معرفی می کند. 


مصباح یزدی: طبق فرمایش معصومین(ع)، مخالفت با ولایت فقیه در حد شرک بالله است (اینجا)- فروردین 92




بوسه مصباح یزدی بر پای رهبری- فیلم کامل


اگرچه بیان این سخنان در شروع سال جدید باعث توجه بیشتر به موسسه تحت امر او از سمت رهبری و افزایش کمک های مالی از این طریق می گردد. اما باید دید این "بصیرت ادعایی" که نمودی از آن در دفاع مطلق از احمدی نژاد هم بروز کرده بود و پس از زمان کوتاهی تغییر نمود تا به کی ادامه دارد. شاید پاسخ این سوال را بتوان در اظهارت علی اکبر محتشمی پور در مورد او یافت.

«فکر می‌کنم فرقه مصباحیه که من چند سال است روی آن تاکید می‌کنم، بی‌کار ننشسته است؛ اینها جریانی بسیار خطرناک و خشن هستند که به هیچ کس رحم نمی‌کنند و نه امام را قبول داشته و دارند نه حتی آیت‌ الله خامنه‌ای را و از ایشان پلی ساخته‌اند برای رسیدن به اهدافشان و وقتی به اهدافشان رسیدند ریشه رهبری را هم می‌زنند.» 
علی اکبر محتشمی‌پور در دیدار با سازمان جوانان و دانشجویان مجمع نیروهای خط امام، اردیبهشت 1389
البته مصباح یزدی در یکی از معدود سخنرانی های خود مسیر را برای تغییر رویه آینده خود باز نموده است و سخن از صلاحیت وعدم صلاحیت رهبری به میان می آورد. 

«دشمنان چنین وانمود می‌کنند که ولیّ فقیه یعنی دیکتاتوری که هر چه دلش می‌خواهد دستور می‌دهد. امام فرمود اگر ولیّ فقیه مرتکب یک گناه بشود همان وقت از ولایت ساقط شده‌ است. ولایت فقیه فقط مقامی است که باید حکم خدا را درست اجرا کند و اگر از حکم خدا تخلف نماید دیگر صلاحیت ندارد و همان وقت سقوط می‌کند.»
مصباح یزدی، سخنرانی و پرسش و پاسخ در جمع پرسنل کمیته امداد همدان، مهرماه ۱۳۷۹
شاید باید در آینده ای نه چندان دور منتظر تغییر ادبیات او در قبال رهبری باشیم رهبری که با ادعای بصیرت روز به روز مشروعیت و مقبولیت خود را در جامعه از دست داده است و دوری از قدرت راه را برای مواجهه با او در آینده ای نه چندان دور راحت تر می کند.

پایان یادداشت.


گسترش آگاهی راه رسیدن به ایرانی یکپارچه، آباد، آزاد و سرشار از عدالت
[لطفا منتشر نمایید]


----------------------------------------------------------------------------------------- 




۱۳۹۲ فروردین ۱۹, دوشنبه

رشد اقتصادی ایران منفی سه تا منفی چهاردرصد

رشد اقتصادی ایران

[برای مرور اخبار و یادداشت ها در صفحه گسترش آگاهی عضو شوید]


نرخ رشد اقتصادی سال 91 صفر یا منفی اعلام شد. این آمار اگرچه تقریبی است اما به نظر می‌رسد با واقعیت‌های اقتصادی کشور همخوانی ندارد. برای پی بردن به این موضوع کافی است به چند عدد و رقم در بخش‌های مختلف اقتصادی نظری بیندازیم. 

بخش کشاورزی در سال 91 با وجود بحران ساختاری سرمایه‌گذاری از رشد متعادلی در حدود سه تا چهاردرصد برخوردار شد و این رشد را مدیون سال بارانی نرمالی است که پشت سر گذاشت. پس به نظر می‌رسد در این بخش با تمامی کاستی‌ها، اندک رشدی حاصل شد.  در بخش نفت اما نه تنها رشدی حاصل نشد بلکه عمدتا به دلیل کاهش تولید و اعمال تحریم‌های یکجانبه علیه ایران صادرات نفت خام در سال گذشته به نصف رسید و همین موضوع تاثیر منفی خود را بر سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی گذاشت. از آنجایی که سهم بخش نفت در تولید ناخالص داخلی بین 13 تا 15‌درصد است، هر نوع کاهشی در این بخش به شدت بر رشد اقتصادی تاثیرگذار خواهد بود. از سوی دیگر صادرات محصولات پتروشیمی نیز در این سال با کاهش همراه شد که توجه به این بخش هم حایز اهمیت است.  صنعت خودرو یکی از زیربخش‌های مهم صنایع و معادن کشور است که سهمی حدود سه‌درصد در تولید ناخالص داخلی دارد.


 در سال 91 این صنعت با افت شدیدی مواجه شد؛ به طوری که به گفته مسوولان سهم صنعت تولید خودرو به نصف کاهش یافت و این میزان کاهش به تنهایی 5/1‌درصد تولید ناخالص داخلی را کاهش می‌دهد.  از زیر گروه‌های دیگر بخش صنعت کشور مسکن و ساختمان است که در سال گذشته حدود پنج تا شش‌درصد رشد داشته است. سهم این گروه در تولید ناخالص داخلی حدود پنج‌درصد برآورد می‌شود؛ یعنی اگر بخش ساختمان هم 20‌درصد رشد داشته باشد، تولید ناخالص داخلی حدود یک‌درصد افزایش می‌یابد. در کل تمامی بخش‌های صنعتی به طور میانگین دو تا سه‌درصد رشد منفی را تجربه کردند. سهم بخش خدمات در تولید ناخالص داخلی نسبت به سایر بخش‌ها بالاست و برآوردها نشان می‌دهد 48 تا 50‌درصد جی‌دی‌پی مربوط به این گروه است. براساس آمار موجود در سال گذشته واردات کشور حدود 10‌درصد کاهش داشته است و به همین نسبت گردش داخلی کالاهای وارداتی هم با کاهش مواجه شد. بنابراین رشد خدمات حدود یک‌درصد منفی برآورد می‌شود.  میزان مالیات پرداختی هم در سال گذشته کاهش داشت و این کاهش در حالی رخ داد که مالیات بر ارزش افزوده از چهاردرصد در سال 90، به پنج‌درصد در سال 91 افزایش یافت. با این حال رشد مالیات‌های دریافتی از تورم 5/31‌درصدی سال گذشته کمتر بوده است. افزایش بیکاری و کمبود مواد اولیه که از نیمه دوم سال گذشته شدت گرفت، از جمله نشانه‌های کاهش میزان درآمد دولت از محل دریافت مالیات است.

  مجموع این تحولات نشان می‌دهد که رشد اقتصادی کشور برخلاف اعلام برخی افراد نه تنها صفر و نزدیک به صفر نیست، بلکه حدود سه تا چهاردرصد نیز منفی است.  علاوه بر این، نکته قابل توجه دیگر این است که از سال 84 روند سرمایه‌گذاری‌ها در کشور در تنگنا قرار گرفت. از سوی دیگر به دلیل تصدی‌گری و دخالت دولت در اقتصاد بهره‌وری کاهش یافت. این دو موضوع می‌تواند اقتصاد هر کشوری را با رکود مواجه کند. در واقع اگر این مسایل به دلیل نبود آمار به درستی ریشه‌یابی نشود، دولت بعدی قادر به برنامه‌ریزی اصولی برای حل معضلات اقتصادی نخواهد بود.  


همچنین آن‌گونه که پیداست دولت بودجه را با هدف اجرا تنظیم نمی‌کند و براساس سنت هرساله مانند دولت‌های پیشین اقدام به بودجه‌نویسی می‌کند. این ادعا به راحتی از تناقضات موجود در لایحه بودجه سال‌جاری نمایان است. حذف ارز مرجع پیشنهاد خوبی است و هر حرکتی که موجب تک‌نرخی شدن ارز شود، مطلوب است زیرا موجب کاهش رانت و فساد می‌شود. تا پایان دهه 70 هم چنین شرایطی بر اقتصاد کشور حاکم و ارز چندنرخی رایج بود. در همان دوره به دلیل اختصاص ارز دولتی به برخی کالاهای اساسی ریخت و پاش و اسراف در برخی کالاها به وفور دیده می‌شد. حالا اگر ارز همچنان دونرخی بماند و برخی کالاها مانند دهه 70 از ارز دولتی بهره‌مند شوند رانت‌خواری و فساد اداری با شدت بیشتری ادامه می‌یابد. پس برای پرهیز از تجربه تلخ آن سال‌ها بهتر است ارز مرجع در تمامی حوزه‌ها حذف و به قیمت واقعی نزدیک‌تر شود. دولت ادعا کرده که می‌خواهد ارز را تک‌نرخی کند. این خواسته مطلوبی است اما احتمال تحقق آن بسیار ضعیف است زیرا دولت برای تحقق این سیاست یا باید ورودی ارز به اقتصاد را افزایش دهد یا اینکه قیمت ارز پایه را بالا ببرد در غیر این صورت امکان تحقق این امر وجود ندارد. 


مصرف بودجه ریالی کشور در سال‌جاری حدود 250هزارمیلیاردتومان است که 40هزارمیلیاردتومان آن از محل مالیات و 50هزارمیلیاردتومان از محل افزایش قیمت‌ حامل‌های انرژی تامین می‌شود. حدود 160هزارمیلیاردتومان این مبلغ می‌ماند که باید از محل مابه‌التفاوت ارزی تامین شود.
 بر این اساس دولت باید هر دلار نفتی را بین 3500 تا 4000تومان بفروشد تا 160هزارمیلیاردتومان دیگر از هزینه‌هایش را تامین کند. در حالی که دولت اعلام کرده نرخ ارز از 1226تومان در قانون بودجه سال 91 به 2500تومان یعنی نرخ ارز مبادله‌ای افزایش خواهد یافت. پرواضح است که هزینه‌های دولت با این میزان افزایش نرخ ارز محقق نمی‌شود و همچنان دولت با کسری بودجه مواجه خواهد بود. 

در واقع دولت چاره‌ای جز این ندارد زیرا نه می‌تواند هزینه‌های جاری خود را کاهش دهد و نه می‌تواند امید به افزایش درآمدهای نفتی داشته باشد که به دلیل گسترده‌تر شدن حلقه محدودیت‌های جهانی علیه ایران در سال گذشته کاهش یافته است. همین یک بند در تضاد با سایر بندهای لایحه بودجه سال‌جاری است و به همین دلیل می‌توان ادعا کرد دولت صرفا به روال سال‌های گذشته تنها بودجه‌ای نوشته است که به دلیل تضادهایش قابلیت اجرا ندارد. 
از منظری دیگر پیشنهاد اختصاص یارانه به کالاهای اساسی با حذف ارز مرجع ادامه سیاست کوپن است که باز هم موجب رانت و فسادهای دیگری می‌شود. 

نقل از روزنامه شرق- یادداشت سعید لیلاز


گسترش آگاهی راه رسیدن به ایرانی یکپارچه، آباد، آزاد و سرشار از عدالت
[لطفا منتشر نمایید]


----------------------------------------------------------------------------------------- 





۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

بهار مجروح در بن بست اختر/ پرنده هایی که رهنورد را از تنهایی در آوردند

میرحسین موسوی
[برای مرور اخبار و یادداشت ها در صفحه گسترش آگاهی عضو شوید]

دختران میرحسین و رهنورد در بهارنوشته ای با اشاره به محدودیت ها و فشارهایی که در ایام حصر بر پدر و مادرشان رفته از آخرین ملاقات پر مامور و مراقب، بعد از ماه ها بی خبری می گویند و می نویسند: آن‌ها را که می‌برند مامور‌ها بازو به بازوی هم می‌دهند تا ذره‌ای نزدیک پدر و مادر نشویم. درود برشما که در بند ظالمین هم که باشید صاحبان بند از فکر و کلامتان تا این حد نگرانند!

به گزارش کلمه، دختران همراهان جنبش سبز مردم ایران که سومین سال را بدون دور از پدر و مادر خود تحویل کردند در این یادداشت نوشته اند: در این شهر زندان هست اما زندان در شهر نیست بگذار دیگران در باغ‌ها بچرخند و غلت بزنند و یادشان هم نباشد. ما انصاف را در باریکه بن بست محصور اختر می‌جوییم. بگذار دیگرانی باشند که مقام به مقام بدوزند، شبانه روز بدوند برای ربودن لقمه نانی و یا تکه میزی، هزار دلیل و هزار و هزار بهانه و دروغ بتراشند. ما را چکار که دلمان زائر همیشه ستاره‌های اختر است. دلمان زیارت می‌خواهد. زیارت هوای پاک ستاره…

پیش از این کلمه خبر داده بود که دختران موسوی و ررهنورد آخرین بار در روز ۳۰ اسفند توانستند با پدر و مادر خود ملاقات داشته باشند؛ ملاقاتی که در فضای امنیتی و با حضور ماموران در ساختمان مجاور محل سکونت موسوی و رهنورد صورت گرفت.

این سومین نوروزی است که موسوی و رهنورد و کروبی در حصر خانگی می گذرانند. اما حاکمیت نه به محاکمه علنی و عادلانه رهبران جنبش سبز تن داده، نه حاضر شده حق قانونی و شرعی آنها برای آزادی از حبس خانگی غیرقانونی را بپذیرد و نه حتی ابتدایی ترین الزامات حقوقی و بدیهی ترین حقوق یک زندانی را درباره آنها مراعات می کند.

نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس و همسرش، پس از این ملاقات نوروزی هیچ دیداری با هیچ یک از اعضای خانواده نداشته و حتی از تماس تلفنی هم محروم بوده اند.

متن کامل این بهار نوشته به گزارش کلمه به شرح زیر است:
اینجا بهار آمده است. روی درخت‌ها. کف خیابان‌ها، توی خانه‌ها و بادی هم که می‌وزد، بارانی که لطیف می‌چکد بهاری است. بهار ما اما محبوس است. چه فایده که سه نوروز را تنها دلخوش به عکسی سر هفت سین، نو کرده باشی. عکسی با حاشیه سبز و پدر و مادری محبوس در قاب، حصر حبس زندان این یعنی که بهار هم زندان باشد:
در این شهر در این روز‌ها کنار زندان‌ها ی دیگر که دل انگیز نغمه‌های امید بخشی را در آن‌ها به بند کشیده‌اند یک زندان دیگر هم هست. تنهای تنها، بی کس است حتی از همگنانش هم جداست. همه کس او خداست و بس. آخر وقتی بهار باشد یا قرار باشد بیاید دیگر کسی حوصله فکر کردن به چنین جاهای دلگیری را ندارد، وقت ندارد. کارهای مهمتری هم هست و فرصت‌ها تنگ اصلا مگر چه می‌شود در آسمان این شهر بگذار یک ستاره هم بشود زندان! اختر هم که باشی گاهی چند در نصب می‌کنند، میله می‌زنند، تفنگ می‌کارند، نفرت شکوفا می‌کنند، گلوله و سیمان و سیاهی انبار می‌کنند و شهر را از تو می‌گیرند تبدیل می‌کنندت به زندان! سردرگم تحویل های بی معنی و تغییرهای عجیبیم! زمانه ایست، خوبان به زندانند و بدان بر مسند و خرامان در هوای بهاری… در چنین حال بی‌احوالی ای مگر می‌شود سالی دیگر را به شادی به دلی باز نو کرده باشی؟ نیکانی که بوی دوست داشتن، راستگویی، آگاهی و شرف می‌دهند، باید که سال را محبوس و بی‌بهار پشت درهای محبس‌ها تحویل کنند و ما هم که این طرف در نشسته‌ایم هی محاسبه زمان می‌کنیم اما سال مان تحویل نمی‌شود. روزگار عجیبی ست! تقویم‌ها هم عوض شده اند، برای ما دو سال چه تلخ و سخت گذشت. آسان نبود اما سعی کردیم با‌‌ همان ایمان و آرمان سبزمان خمیده نشویم و نشدیم در اختر پاستور، در این سال‌های سبز اما ابری، پدر و مادر خانه را بهشت کرده‌اند.
زندان اختر به رغم خواست زندانبانان پیر و جوانش، فارغ از آنکه از دست سپاه به دست وزارت اطلاعات منتقل شده است، خانه مهربانی هاست، روز‌ها می‌گذرد که آن دو مهربان از ما دور نگه داشته شده، از باریک درز بازمانده پشت میله‌ها و درهای جوش داده شده به کبوتر‌ها دانه می‌دهند. همدم شان نه فرزندان که کبوترهای آزادی است که پشت میله‌ها می‌نشینند و آواز می‌خوانند. مادر می‌گفت پرندگان خیل فرشتگان خدایند که می‌فرستد تا تنهایی از ما ببرد.
زندان اختر عبادتگاهی شده است که به قول پدر، زهره‌اش عارفه ایست و هر لحظه‌اش غوطه وری در بی زمانی باغ خدا: بهشت ساخته‌اند «خدایا! محبت تو را می‌خواهم و دوست داشتن کسی که تو را دوست می‌دارد و دوست داشتن هر کاری که مرا به نزدیک شدن به تو وصل نماید و تو را برایم از هرچه غیر توست دوست داشتنی‌تر می‌کند و اینکه محبتت مرا به رضای تو وا دارد و شوقم به تو مرا از سرکشی در برابرت باز دارد…» (برگرفته از صحیفه سجادیه) در این برزخ زمین و آسمان اما بهار مجروح است.
قلب پدر از این همه دروغ و سایه ی در و دیوار که به نا‌حق کشیده شده است دور خانه‌اش، مردم کشورش، سخن حقش، گرفته است و سلامش، سکوتش و هرچه هست نگرانی برای کشوری که هردمش بهاری می‌توانست باشد سبز، که باغ پرشقایقش حرمت نگهداشته شود و دور بماند از این خزان بی‌مروت و خشمناک… و اما مادر آن رهنورد پر از شور و شوق؛ دو زن، دو زندان‌بان همیشه در کنارش، در آخرین ملاقات به جای هر حرفی که نمی‌گذارند گفته شود که ماه های مدام بی‌خبری، در دل‌هایمان جمع کرده است وصیت می‌کند… مرد زندان‌بان‌‌ همان یک چند دقیقه بعد از ماه‌ها قطع کامل ارتباطات را هم تاب نمی‌آورد در‌‌ همان اندک دقایق دیدار مدام به ساعت نگاه می‌کند که شام شاد و لذیذ با خانواده در شب اول سال نو بهاری و سر سفره زندان بانیش سرد نشود…‌‌ همان سفره‌ها که جان پاک را آلوده می‌کند به شغل پر ننگ دروغ گفتن، بستن قفل‌ها و برکشیدن تفنگ‌ها…
ما را با پدر و مادر اما گفتگو هاست: زان که آنجا جمله اعضا چشم می‌باید بود و گوش. آن‌ها مثل چشمه پاک شده‌اند و چشمه چقدر زیباست و ما چقدر تشنه. دل به چشمه می‌سپاریم و در بی‌زمانیشان غرق می‌شویم.
آن‌ها را که می‌برند مامور‌ها بازو به بازوی هم می‌دهند تا ذره‌ای نزدیک پدر و مادر نشویم. درود برشما که در بند ظالمین هم که باشید صاحبان بند از فکر و کلامتان تا این حد نگرانند!
بله در این شهر زندان هست اما زندان در شهر نیست بگذار دیگران در باغ‌ها بچرخند و غلت بزنند و یادشان هم نباشد. ما انصاف را در باریکه بن بست محصور اختر می‌جوییم. بگذار دیگرانی باشند که مقام به مقام بدوزند، شبانه روز بدوند برای ربودن لقمه نانی و یا تکه میزی، هزار دلیل و هزار و هزار بهانه و دروغ بتراشند. ما را چکار که دلمان زائر همیشه ستاره‌های اختر است. دلمان زیارت می‌خواهد. زیارت هوای پاک ستاره…

پایان یادداشت.

نقل از Kaleme



گسترش آگاهی راه رسیدن به ایرانی یکپارچه، آباد، آزاد و سرشار از عدالت
[لطفا منتشر نمایید]


-----------------------------------------------------------------------------------------